امسال زمستون اصلا به این دیار ما نیومد و با این حال به مدت یک ماه هست که ما کل اهالی این خونه مریض هستیم یه ویروس رو میکشیم یکی دیگه از پنجره وارد میشه. الان در حال حاضر من صدایم رو از دست دادم و بصورت یواشکی حرف میزنم. زیاد هم بد نیست چون محمود فکر میکنه من دارم یواش حرف میزنم اون هم با همون لحن جواب میده!
محمودی کوچولوی من بزرگ شده چیزی به سه سالگیش نمونده و یهو در عرض چند ماه اخیر زبونش حسابی باز شده و جمله های بلند میسازه و هر از گاهی منو با کلمات قصارش متعجب میکنه. اصرار زیادی داره بیاد ایران و میخواد حتما با هواپیما یا هلیکوپتر باشه! توی ذهنش هواپیما خیلی سنگینه و هی این مساله رو تکرار میکنه. درکل مثل تمام پسرها عاشق ماشین و هر نوع وسایل نقلیه هست. بشدت عاشق بیرون رفتن و آسانسور سوار شدنه! عاشق رفتن به استند باکس!(starbucks) هست و شاپینگ مالهای اطراف رو خوب بلده! مهدش رو دوست داره و مدتی که تعطیلی زمستونی بود حسابی دلش برای دوستهاش تنگ شده بود و سراغشون رو میگرفت. عاشق برادرش نونو هست و تا میشینه باید بغلش کنه و بعد هم میگه ازشون عکس بگیرم.
نور هم حسابی داره بزرگ میشه الان چهار ماه و دو هفته هست و خیلی با این دوران محمود فرق داره حسابی نق میزنه و اصلا روی زمین بند نمیشه. برعکس محمود توی این سن به همه لبخند میزنه و توجه زیادی میخواد. فقط هم چشمش به دنبال من میگرده. خلاصه که هم دلم رو میبره با این حرکاتش هم جونم رو! ولی لذت داشتن هر دوشون وقتی که با هم بازی میکنند و کارهای خنده دارشون همه خستگیهام رو رفع میکنه. محمود چند روز پیش اومده میزنه روی سر نور عین توپ اون هم میخنده من همه از سادگی این دو تا میخندم!
از دو هفته پیش ورزش رو شروع کردم و صبحها برای یکساعت هم شده میرم جیم و متاسفانه چاق ترین شاگرد کلاسم! یوگا میکنم و بدنسازی و پیاده روی ولی همه رو خیلی آروم چون بدنم خیلی ضعیف شده و حالا حالاها با این داستان شیر و اینا رژیم هم در کار نیست بنابراین باید خیلی آروم ورزش کنم تا کم کم قوی بشم.
خوب این پست رو داشته باشید تا زود بیام با عکس و تکه کلامهای جدید از محمود.
شب و روزتون بخیر
منتظر عکساشون هستم. هر دو پسر نازمون رو ببوس از طرف من.
انشاا… که این ویروسها هم زود برن پی کارشون…
خدا رو شكر كه با هم خوبن. خسته نباشي!
سلام مامانی عزیز
اتفاقا من این روزها خیلی به یادتم. میخوام یک ایمیل برات بزنم که شماره تماسمون رو حتما برات میگذارم.خوشحال میشم باهم صحبت کنیم.
چقدر خوب شد که کمی از خودتون نوشتد. دیروز داشتم با خودم فک رمی کردم که حتماً ایملی بزنم بهتون ببینم چه خبره.
میتونم تصور کنم که دیدن این دو تا کوچولو با هم چقدر شیرینه.
خوش باشید
ایران هم امسال زمستون نبود منتظر عکسهای قشنگشون هستیم
ما این پست رو داریم … خیلی هم شیرین بود … ولی مارو توی خماری گذاشتی بدون عکس و در کنجکاوی جملات بلند وقصار و قشنگ گل پسرمون … زودی بیا بنویس که من یکی خیلی مشتاق خوندنشونم …. در ضمن مامانی گل هر چقدر از محمود و نور و رابطه شونو در عین حال مسئولیتهای خودت برای ما بنویسی برامون شیرین و اموزنده است …من هنوز هم شجاعتتو تحسین می کنم عزیزم … امیدوارم توی این مسئولیت بزرگ و شیرین موفق باشی
vagean ashti dadane in do ta baham barat mozale bozorg boode.. khaste nabashi mamane mahmood. vagean behet hasoodim mishe, chon age ye nafare dige hazer bood doorane bardari ro be jaye mna tei kone, man hazer boodam ye dadash ya abji baraye araz be donya biaram! manzooram ine ke to sakht tarin bakhshe rah ro rafti va az in be bad shadi o shadkami montazerete….
مامانی عزیز…براتون یک ایمیل دیگه هم فرستادم.
خدا را شکر که اوضاع رو به راه است. جیم رفتن هم به غیر از لاغریش برای روحیه آدم خیلی خوبه. من عاشق خستگی بعد از ورزش کردنم.
منتظر عکس های آقا پسرات هستم …
زودتر عکساشون رو بذار! زودتر خوب بشید هموتون !
خوبي .. خوشي … آره يك مدتي حالم گرفته بود ..هنوزم هست !!! زندگيه ديگه
ني ني را ببوس گنده
خوشحالم که نوشتید.
می تونم تصور کنم که داشتن دو تا پسر با این فاصله سنی کم چقدر طاقت فرسا و چقدر شیرین هست.
همیشه خوشحال باشید و خوشبخت.
راستی خیلی منتظر عکس هستم.
خدا رو شکر که همه چیز خوب پیش میره و چه خوب که اینهمه زرنگی! و از الان ورزش رو شروع کردی. نور رو چیکار می کنی؟ من تازه شروع کردم به ورزش
محمود عزیز و نور جونم برای شرکت در مسابقه «بامزه ترین عکس» به وبلا گ من تشریف بیارین. http://kiaradshams.persianblog.ir/post/35/
سلام مامان خوشگله.خوبي؟نميدوني چقدر دلم واسه تو و اين جوجه خوشگلا تنگ شده.كي ايشالله برنامه دارين بياين ايران؟با آقاتون سلام برسون;) miss u.bye